سخنرانی دکتر حسین هوشنگی در پیش نشست دوم
20 اسفند 1401
سخنرانی دکتر حسین هوشنگی در پیش نشست دوم

در ادامه فایل تصویری و همچنین گزارش مکتوب سخنرانی جناب آقای دکتر حسین هوشنگی (دانشیار دانشگاه امام صادق (ع)) با عنوان « انسان شناسی عملی در حکمت اشراق » در دومین پیش نشست همایش بین المللی شیخ اشراق و دنیای جدید که در تاریخ 8 اسفند 1401 به میزبانی مجمع فلاسفه ایران برگزار گردید، تقدیم علاقه‌مندان می شود.

فایل صوتی

 

آقای دکتر حسین هوشنگی ضمن بیان مقدمه ای به بحث خود پیرامون «انسان شناسی عملی در حکمت اشراق» پرداختند. باید توجه داشت که تقسیمات گوناگونی از فلسفه شده است. آقای ادیب سلطانی فلسفه ها را به سرد و گرم تقسیم کرده . فلسفه سرد منطق محور و ریاضی محور است و صورت نگر است. در مقابل فلسفه های گرم عینی ترند، عواطف را دخیل می دادند و عملی ترند. فلسفه مشا فلسفه سرد و تحلیلی است. و فلسفه اشراق گرم است. به نظر می رسد در فلسفه سهروردی یک پارادایم شیفت رخ داده است. اما باید دید این مسئله ریشه اش کجاست؟ ریشه اش بنظر می رسد در انسان شناسی است. انسان شناسیِ فلسفی یا عملی است یا نظری. از منظر نظری تفاوت انسان با دیگر ماهیات قوه ناطقه است. در مقابل انسان شناسی عملی این تاکید را روی نظر ندارد و تفاوت انسان با دیگر موجودات را می برد روی ابعاد غیرمعرفتی و رفتاری انسان. در انسان شناسی عملی کمال انسان با حیثیات وجودی اش خواهد بود در حالی که در انسان شناسی نظری غایت، تبدیل شدن انسان به جهانی درونی است. در دوره مدرن خصوصا بعد از کانت وقتی نقد عقل محض نوشته شد، تاکید رفت روی عمل و انتزاعی ترین فلسفه ها غایت انسان را اخلاق و عمل او بیان کردند. این انسان شناشی عملی در شیخ اشراق را می توان در بحث نفس شناسی پیگیری کرد چراکه اساسا شیخ اشراق بحث خود را از نفس آغاز می کند و با نفس به اتمام می ر ساند. از طرفی دیگر باید هویت نفس و سعادت نفس را بررسی کنیم. هویت نفس همان مدبر و متصرف و اسپهبد است و این حیثیت عملی ذاتی نفس است. از سوی دیگر از نظر سهروردی نفس حیثیت استکمالی دارد. این نفس با فعالیت و سیرو سلوک  مسیر کمال را طی کند. نفس از زمانی که بحثش پیش آمده با حیات هم عنان بوده و شیخ اشراق خصوصیت نفس را حی بودن می داند و آن را فعال و دراک میداند و باید ذکر نمود که این درک نیز درک عملی است ونه درک تئوری. این در حالی است که در مشاء نفس صرفا جوهری است که قوا دارد. شیخ در باره قوا می گوید قوا سایه و تجلی نفس اند. نفس یک حقیقت نوری است که بدن را اشراق کرده است. حتی ابصار مختص نفس است و نه جسم. راجع به غایت نفس به لحاظ عملی، رهایی انسان از هیئات ظلمانیه بیان شده است و لذا گفته می شود که نفس از انواره قاهره بوده و حالا دچار بدن شده و باید از طریق سیرو سلوک و عمل دچار رهایی مطلق بشود.

بخش دیگری از نکات دکتر هوشنگی اینگونه ادامه یافت که در یونان ما یک لوگوس داریم که همان سخن عقلی است و یک ایدوس داریم که یک دیدار است. در شیخ اشراق سخن نظری تابعی از دیدار و حضور است و به خودی خودش ارزشی ندارد. به نظر می رسد در ارسطو نیز به این دید نزدیک می شویم چراکه سعادت را فعالیت بر اساس فضیلت می داند. بر این اساس سعادت در نگاه اشراقی عمل و فعالیت است.

نکته بعدی تلقی شیخ از معرفت است. معرفت در شیخ شهودی و حضوری است. یعنی بدون واسطه صورت است. باید دقت کرد شهود حسی ، خیالی و قلبی هر کدام بلاواسطه هستند. از عقل در اینجا سخنی نرفته است. کانت هم می گفت عقل بی واسطه با واقع ارتباطی ندارد و سهررودی عقل را در حکمت بحثی می پذیرد اما عقل باید از شهود قلبی وحسی و خیالی مبادی فهم خود را دریافت کند. شیخ سلسه مراتبی را در خصوص حکما دارد و آنجا حکیم بحثی را در قسمت نازل قرار می دهد. اما آیا حکمت بحثی همان حکمت ارسطو است؟ به نظر می رسد اینطور نیست بلکه حکمت بحثی زمانی حاصل می شود حکیم یافته های قلبی و شهودی خود را صورت بندی عقلی کند و می خواهد این حضور را تبدیل به حصول کند.  نکته آخر اینکه این تلقی شیخ اشراق از حکمت و انسان باعث می شود انسان بفهمد چرا او تفکیک حکمت عملی و نظری را ندارد . او اصلا عقل نظری را به رسمیت نمی شناسد و چنین شکافی را در وجود انسان درک نمی کند.

 تهیه کننده: سپهر جمعه زاده